اوایل سال 72 بود و گرمای فکه. در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی، بین کانال اول و دوم، مشغول کار بودیم. چند روزی می شد که شهیدی پیدا نکرده بودیم. هر روز صبح زیارت عاشورا می خواندیم و کار را شروع می کردیم. گره و مشکل کار را در خود می جستیم. مطمئن بودیم در توسل هایمان مشکلی وجود دارد. آن روز صبح، کسی که زیارت عاشورا می خواند، توسلی پیدا کرد به امام رضا علیه السلام، شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او. می خواند و همه زار زار گریه می کردیم. در میان مداحی از امام رضا علیه السلام طلب کرد که دست ما را خالی بر نگرداند، ما که در این دنیا همه خواسته و خواهشمان فقط بازگرداندن این شهدا به آغوش خانواده هایشان است...